قبل خواب
عزیزم برای اینکه سوم بهمن عروسی دعوت شده بودیم چند شب سعی می کردم که شما رو شبها دیرتر بخوابونم باهات بازی می کردم که خواب یادت بره تو عکسها می بینی که چطور داری بی حس میشی و با زبان بی زبانی به من میگی که مامان منو بخوابون قربون نگاهت برم عشقم که تو هر نگاهت هزار تا حرف وجود داره دوستت دارم باران گلی ...
نویسنده :
مامان مرجان
1:17