باران مالکیباران مالکی، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

باران من

پنجره رو به حیاط

1393/12/14 11:28
نویسنده : مامان مرجان
584 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم بعد از اونکه یک بار شما رو به بابایی سپردم که مراقبت باشه و باهات بازی کنه بابایی شما روی تخت

خودمون برد و شما رو وایسوند دیگه هیچی دیگه شما هم که سریع یاد می گیری و حافظه هم نگو در حد تیم ملی

دیگه هر بار که میریم روی تخت شما اولین جایی که میری به سمت پنجره و اون پرده نگون بخته هم همین

روزهاست که دار فانی رو با کشیده های شما وداع بگه خنده

منم مجبورم که پرده رو ببرم بالا و شما هم اولش شاکی میشی ولی بعدش خودشت میاد و به حیاط نگاه میکنی

که ادم یاد این شعر میافته

چشم های منتظر به پیچ چاده دلهرهای من صاف و ساده

ببخشید عزیزی اخه من این اهنگ رو خیلی دوست دارم قبل از امدن شما همیشه توی جاده و مسافرت با بابایی

دوتایی اینو می خوندیم انشاا... از این به بعد به شما هم یاد میدم که سه تایی بخونیممحبت

.

اینجا هم صداش می کنم مامانی باران بعدش خانم برمیگرده نگام می کنه و دوباره با کارش ادامه میده و به بیرون

نگاه می کنه

 

پسندها (3)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران من می باشد