سفر به کیش مهر 94
سلام دختر قشنگم انقدر گفتنی دارم که حد نداره راستش روز پنج شنبه بود که من کلاس موسیقی بودم که بابایی بهم زنگ زد که داره برای رفتن به مسافرت شمال خرید می کنه راستش رو بخواهی اصلا دلم نمی خواست که بریم شمال . همون موقع به بابایی پیشنهاد دادم که بریم اصفهان و شیراز که بایایی بعد چند لحظه مکث گفت میاد باهام صحبت می کنه خلاصه بعد از کلاس اون روز امد دنبالم تو ماشین گفت شنبه 25 مهر بریم کیش که منم که همیشه کلا پایه هستم توی تمام کارهای سوپرایزی گفتم بریم امدم خونه با کمک مامان سودابه به قول شما نانا شروع کردم وسایل چمع کردن صبح شنبه با ماشین خودمون رفتیم فرودگاه شما هم عاشق ددر اونجا پشت شیشه بابایی بهت هواپیما ها رو ...
نویسنده :
مامان مرجان
23:21