خواب معصومانه
عزیز دلم گاهی که میخوابی بالای سرت می نشینم نگاهت می کنم احساس می کنم که گاهی کلمات نمی تونن حق مطلب را ادا کنن نمی تونن اونجور که باید عشق یه مادر به فرزندش را بیان کنن توی صورت ماهت یه عشقی موج میزنه که گاهی احساس می کنم که ممکنه توش غرق بشم
عزیزم نمگم که هیج گاه توی این هشت ماه خسته نشدم چرا شدم ولی شاید باورت نشه وقتی با تمام خستگی هام بغلت می کنم وقتی لبخند زیبایت را می بینم تمامش تمام می شود
واقعا باید گفت اخر این چه عشقی است که در قلب مادر است
دلبندم هر وقت خسته می شوم به این فکر می کنم که باران تمام دنیایش من هستم پس باید دنیایی باشم عاری از خستگی تشویش و دلهره و اضطراب دنیایی که با دیدنش حس اسایش و ارامش در وجود ادمی بیداد کند تمام تلاشم را می کنم که دنیا را با تمام زیبایهایش به دور از هر گونه پلشتی و زشتی بهت نشان دهم
تمام من باران من