باران مالکیباران مالکی، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

باران من

اولین روز مادر

1394/1/21 13:9
نویسنده : مامان مرجان
338 بازدید
اشتراک گذاری

بچه عجیب ترین موجود دنیاست ،

 

 می آید ،

 مادرت میکند ،

عاشقت میکند ،

رنجی ابدی را در وجودت میکارد .

تا آخرین لحظه عمر عاشق نگهت میدارد

و تمام ...!

بگمانم مادر بودن یک نوع دیوانگی ست ؛

 وقتی مادر میشوی ،

 رنجی ابدی بسراغت می آید؛

 

رنجی نشات گرفته از عشق ...

مادر که می شوی ،

 میخواهی جهان را برای فرزندت آرام کنی .

میخواهی بهترین ها را از آن او کنی .

وقتی می خزد ، چهاردست و پا میرود، راه میرود و می دود ،

تو فقط تماشایش میکنی و قلبت برایش تند می تپد ...

از دردش نفست میگیرد .

روحت از بیماری اش زخم می شود.

مادر که می شوی دیگر هیچ چیز جهان مثل قبل نخواهد بود .

مادر که می شوی ، کس دیگری می شوی ؛ کسی که وجودش پر از عشق و جنون و دیوانگی است

 

امسال با سالهای قبل فرق داشت خدا منو لایق نام مادر دانست من از این بابت خدا رو شاکرم

امسال هم مطابق سالهای قبل بابایی منو شرمنده کرد و برام هدیه و گل گرفت از م خواسته بود که برای امشب

با خالها  و مامانی هماهنگ کنیم که به رستوران سنتی بریم که موسیقی زنده داشته باشه که روحیمون

عوض بشه من با شک قبول کردم چون که نمیدونستم که شما چه عکس العملی خواهی داشتخلاصه رفتیم بر خلاف تصور خودم و بقیه شما با اون صدای بلند موسیقی و خواننده مدام نانای می کردی

و می خندیدی و با محمد امین بازی می کردی حتی به صدای گریه بچه های بزرگتر از خودت هم بی اعتنا بودی

هم غذای خودت رو خوردی و هم از سوپ و ماست و خیار من خوردی که نوش جونت

اونجا بود که حدیث همش می گفت خاله چه دختر گلیه باران که اصلا ادم حس نمی کنه که بچه همراش داره

بعدش ساعت 10.30 بود که شیر خوردی و حالا بزار از خودم بگم همراهم کریرتو اورده بودم با اینکه اندازه  اش

دیگه برات کوچیکه ولی به راحتی بعد از خوابیدنت تو رو گذاشتم توش و راحت خوابیدی

ما هم کلی دست زدیم و شیطونی کردیم ولی شما بیدار نشدی که نشی

واقعا ممنون به خاطر این همه همراهمی عشقم

 

پسندها (2)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران من می باشد