یازدهمین سالگرد ازدواج مامان و بابا
با بابایی تصمیم گرفتیم که یک جشن بزرگ بگیریم کلا ما عادت به گرفتن مهمونی های زیاد رو داریم ولی این یکی خیلی بزرگ بود مثل یه نامزدی یا عروسی یه سالن اجاره کردیم از خدمات تشریفات استفاده کردیم دی جی و تنیک و ترومبا و تا لباسی مجلسی و تاج عروس خلاصه اینکه منو بابایی بعد از ۱۱ سال دوباره عروس و داماد شدیم وقتی امدید ارایشگاه دنبالم با ۱۱ سال پیش یه فرق بزرگ داشت اونم موجود دوست داشتنی داخل ماشین بود یعنز شما
لباسامونو با هم ست کردیم البته شما وقتی با تاج منو دیدی یکم اولش حسودی تو چشمات بود ولی به علت اینکه منو خیلی دوستداری علاقه به حسادت چربید
اونجا هم مثل همیشه عالی بودی اوایل مهمانی بعد از بازی با محمد امین ساعت ۸ خوابیدی تا اخرشم خواب بودی
ماه من دنیای من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی