پاساژ پالادیوم
چون پاساژ پالادیوم خیلی به خونمون دور بود تا به حال نرفته بودیم که با خاله زهره اینا تصمیم گرفتیم که بریم
شما هم اونجا با محمدامین بازی کنی و از مغازه اسباب بازی فروشی ماتیلوس خرید کنی
اونجا قسمت بازی ها ی کامپیوتریش اصلا مناسب سنت نبود و من شما بردم توی play house و شما اونجا کلی بازی
کردی و بابا جان هم مجبور شد که یک ساعت توی پاساژ بگرده که ما برگردیم چون فقط مامان ها رو راه میدادن
البته برای من و شما هم بد نشد چون باباجان کلی چیزهای خشگل خشگل برامون خرید
و
این عکس رو دادم همون جا خانم عکاس ازت انداخت و برامون چاپ کرد و زد روی شاستی که برات یادگاری بمونه
.
خدا نکنه که شما جایی کیتی ببینی اون وقته که دیگه از خودت بی خود می شی می چسبی بهش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی