تولد مانی کوچولو
عزیزم من و شما به تولد مانی کوچولو پسر دختر خاله شیما دعوت شده بودیم ولی من برای اینکه شما بیمار نشوید و هم چنین شیمای عزیز ناراخت نشود باورت نمیشود ساعت 3 رفتم و 4.30 برگشتم ودر اونچا هم همش به شما فکر میکردم وقتی برگشتم با کلاهی که خابه شیمابرای شما داده بود از شماعکس انداختم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی