باران مالکیباران مالکی، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

باران من

روزهای فروردین 95

این روزها انقدر دیگه عاقل شدی خانمم که باورم نمیشه که با یک کودک کوچولو دارم صحبت می کنم انقدر جالبه  گاهی یکسری حرفهایی رو می زنی که می مونم که شما این حرفها رو از کجا شنیدی دیگه کاملاصحبت می کنی و شعر می خونی مثلا می گم بارون میاد          می گی جرجر   میگم پشت خونه    می گی  هاجر می گم هاجر   می گی علوسی داره     می گم دمب   می گی خروسی داره شع دیگه یه توپ دارم قل قلی رو هم به همین ترتیب می خونیم هر جا هم بخوایم بریم سریع کیفتو  میاری یاد گرفتی از بابا می گی مامان کپشر کن اون وقت که می گم ژست...
25 فروردين 1395

عکس پاسپورت

روز هفتم فروردین بود که رفتیم عکاسی که برای پاسپورتت عکس بگیریم خلاصه با کلی دردسر ازتون عکس انداختیم اونجا تو عکاسی کلی گریه کردی واقعا هم نفهمیدیم چرا بردیم عکس و مدارکتو اداره گذرنامه اونجا افسر گفت چون گل سر نداشتی و رنگ پیراهنت هم روشن بود باید یک عکس دیگر بندازنیم ما هم مجبور شدیم دوباره ببریمت عکاسی  و دوباره همان دردسرها کلی هم گریه کردی فکر کنم چون کت اقای عکاس سفید بود فکر کردی اوردیمت دکتر     ...
7 فروردين 1395

فرحزاد دیزی خوری

روز بعد تصمیم گرفتیم که با خاله زهره اینا بریم دیزی خوری فرحزاد  اخه شما خیلی اب گوشت دوست داری اونجا کلی دوباره با محمد امین سلفی انداختی ...
5 فروردين 1395

رستوران سنتی باغستان

با خاله زهره اینا قرار گذاشتیم که بریم رستوران سنتی باغستان که فضای سبز بزرگی داره و شما و محمد امین هم بتونین لذت ببرید و بازی کنید شما هم اونجا کلی سلفی با محمد امین گرفتی و ذوق کردی ...
3 فروردين 1395

عید دیدنی 95

گل قشنگم انقدر خانم شدی که حد نداره وقتی برای عید دیدنی اماده ات کردم مثل دخترای بزرگ کیفتو انداختی روی دستت گفتی بابا من اماده شدم بریم دد خیلی جالب بود که اسم مامان بابایی مینا است و اسم عمه سارا است شما برای خونشون اسم گذاشتی و می گفتی بریم خونه ساشامینا  به مامان منم میگی نانا به خونشونم می گی خونه نانا از این جالب تر تشخیصته که باورم نمی شد وقتی رسیدیم به نزدیک خونه نانا پارک کردیم شما سریع خونه رو نشان دادی گفتی خونه نانا دم در خونه عمو مهدی هم نشان دادی خونشونو و گفتی خونه شینا خونه شینا وقتی اینجوری دلبری دخترونه می کنی دلم می خواد بخورم .   این توی ماشین داخل صندلیت در حال نانای و دلب...
2 فروردين 1395

کیدز لند کوروش

شما عاشق بازی تو ی کیدز لند هستی و جالب اینه که اگر بچه ای می امدو وسیه بازیت رو می گرفت خیلی مودبانه می رفتی با چیز دیگری بازی می کردیی و این برای من و بابایی خیلی جالب بود ...
2 فروردين 1395

عید 1395

گل قشنگم من خیلی عید رو  و چیدن هفت سین رو دوست دارم بابایی هم با اینکه همش در اخر سال سرش شلوغ بود تو هفته اخر حواسش به هفت سینمون بود هفت سین رو امسال ایتنترنتی سفارش دادم و سبزه و سنبل و ماهی رو هم بابایی خرید تزیینات هفت سین رو هم خودم قبلا با کامپیوتر درست کردم چون دوست داشتم امسال هفت سین اریایی داشته باشم شما رو از شب قبل حمام کردم که اذیت نشی خودمون هم اماده شدیم با بابایی منتظر لحظه تحویل سال شدیم خیلی حس خوبی که دومین عیده که شما رو کنارمون دارم من و بابایی به خاطر داشتنت خیلی خوشحالیم شما هم کمال همکاری رو سر عکس انداختند نمودی در ضمن یادم رفت بگم که شما از ماهی قرمز عید خوشت نمی یاد البته من از این ات...
1 فروردين 1395
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران من می باشد