باران مالکیباران مالکی، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

باران من

اولین دیزی خوری

از صبح با بابایی بیرون بودیم که بابایی پیشنهاد داد که با شما بریم فرحزاد رستوران ابشار دیزی خوری شما هم که حسابی گشنه شدی برای بار اول تو زندگیت دیزی خوردی نوش جانت اونجا می خوری و رو ی تخت رژه می رفتی و فوراه رو نشون میدادی و مدام می گفتی اپ اپ   .   ...
25 شهريور 1394

باران وگردشهای اخر شهریوری

ما حتما شما رو هفته ای دو بار می بریم گردش البته خانم خانما این دوبار شامل حال اونهایی که با مامان سودابه میریم نمیشه ها اون دفعاتیست که به همراه بابایی میریم   . اینجا اماده شدین که بریم خرید هابپر استار . اینجا هم اولین باری بود که شما رو داخل چرخ خرید گذاشتیم راستش رو بخوای همیشه دلم می خواست که این کار را انجام بدم حتی قبل دنیا امدن شما هر وقت میدیم خوشم می امده . شما در صندلی ماشین منتظر برای رفتن به پارک ملت و طبق معمول شما و بابایی در ماشین منتظر مامان چون همیشه مامان یه یک ربعی بعد شما میاد . اینم گردش پدر و دختری به پارک برای اینکه مامانی یکم به کاراش برسه . اینجا هم می گی به ...
24 شهريور 1394

شیطنتهای شهریوری

گل قشنگم این روزها خیلی داناتر و خانم تر از قبل شدی دیگه متوجه همه چیزها می شی و خیلی دلبری می کنی حالا همه این شیطنتهای شهریوری به روایت تصویر   . اینجا فردای روز جشن قدمت و شما هنوز در حال هوای مهمانی جشن با اصرار کلاه سرت گذاشتی و داری با جعبه موزیکال کیتی جانت بازی می کنی . اینجا هم اصرار درای که خودتو توی اینه اش نگاه کنی . شما عاشق به عینک زدنی البته چون می خواستی که روی چشمت باشه ما هم برای اینکه روی صورتت جا ندازه بعد از چند روز بازی ازت گرفتیم  اینها هم یادگار اون چند روزه با عینک جان . اینجا هم مثل خانم دکترها شدی خانم دکتر باران . شما و کیتی جان ها که یه دنیا دوستشون داری ...
23 شهريور 1394

جشن قدم

گل فشنگم شما در تاریخ  16/4/94 راه افتادی و دنیای کوچک ما رو با قدم هایت زیباتر کردی به همین مناسبت فرخنده ما برای شما (البته با کمی تاخیر به علت اسباب کشی) مهمانی جشن قدم گرفتیم که همه وسایل رو ی میزت رو هم و هم چیزها رو خودم با یک دنیا عشق برات درست کردم البته توی همه اینها بابایی کنارم بود از هیچ خرجی دریغ نکرد ازش ممنوم حالا هم اینها به روایت تصویز . این کارت دعوت شما بود که با یک شعر قشنگ زیباتر شده بود . این ولکام روی در ورودی بود و عکس بعد هم ولکام پشت در ورودی . دخترم در حال اماده شدن .کردیم هر وقت و اینجا بهت میکم او او باران دست به انگور و میز نمیزنه داری ادا منو در میاری بعضی وقتها هم انگشت اشار...
20 شهريور 1394

عکس انداختن برای جشن قدم

'گل قشنگم  برای المان های جشن قدمت احتباج به عکس تمام قد ایستاده ات داشتم که بتونم اون چیز هایی که توی ذهنم دارم رو برات درست کنم البته بگذریم که چند تا عکس انداختم که تونستم اون عکسی رو که می خوام پیدا کنم که بتونم با چپ و راست کردن عکس نگاه شما رو عوض کنم حالا اگر حاصل کاز رو ببینی خودت متوجه می شی خیلی سعی کردم که فرینه سازی رو هم توی کارم رعایت کنم گلم این چند وقت یک مقدار حالم خوب نبود ولی با این وحود که می خواستم مهمونی جشن قدمت رو سبک برگزار کنم دلم نیامد باز هم کلی وسایل برات درست کردم الان حدود یک ماهی می شه که دارم روی وسایلت کار می کنم بگذریم بریم سراغ این عکسها که از بین هزار ها غکس انتخاب شدن ...
16 شهريور 1394

مهمانی های شهریوری

گلم پنج شنبه به عروسی دعوت شدیم شما هم که با پیراهن خوشگلت بی نهایت زیبا شدی اونجا کلی از همه دلبری کردی . این هم تنها عکسی که تونستم تمام قد از شما بندازم و شما توش بهتر بودی البته یکشنبه هم به یک سالگرد ازدواج دعوت شدیم و شما اونجا کل یهت خوش گذشت و کلی وسط قر دادی . این هم عکس شما و بابایی که خیلی دیدنی  و رویایی شده بودید دوستتون دارم انشاا... سلامت باشید و از چشم بد دور باشید ...
15 شهريور 1394

روزمرگی های شهریوری

گلم این روزها مدام دوربین دستمه و دارم ازتون عکس می گیرم شما امروز خیلی جالب بود  برای اولین بار پاتو توی کفش مامانی کردی شیطون   . شما عاشق تاب بازی کردنی وقتی سوارش می شی دیگه دلت نمی خواد که بیایی پایین تازه خودت کمی بهم اشاره می کنی و می گی که عروسک هاتم بهت بدم که باهاتون سوار شن . البته این روزها به شدت درحال اماده کردن وسایل جشن قدمت هستم که امیدارم خوشت بیاد و شب خوبی بشه ...
6 شهريور 1394

تفریح شهریوری

به همراه خانواده خاله زهره رفتیم پیکنیک و شما هم کلی با دیدن محمد امین ذوق کردی وقتی محمد امین رو می بینی از خود بی خود می شی و بلند بلند می خندی . این هم نتیجه زحمات بابایی که شما هم ازش نوش جان کردید ...
4 شهريور 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران من می باشد