گل فشنگم شما در تاریخ 16/4/94 راه افتادی و دنیای کوچک ما رو با قدم هایت زیباتر کردی به همین مناسبت فرخنده ما برای شما (البته با کمی تاخیر به علت اسباب کشی) مهمانی جشن قدم گرفتیم که همه وسایل رو ی میزت رو هم و هم چیزها رو خودم با یک دنیا عشق برات درست کردم البته توی همه اینها بابایی کنارم بود از هیچ خرجی دریغ نکرد ازش ممنوم حالا هم اینها به روایت تصویز . این کارت دعوت شما بود که با یک شعر قشنگ زیباتر شده بود . این ولکام روی در ورودی بود و عکس بعد هم ولکام پشت در ورودی . دخترم در حال اماده شدن .کردیم هر وقت و اینجا بهت میکم او او باران دست به انگور و میز نمیزنه داری ادا منو در میاری بعضی وقتها هم انگشت اشار...