باران مالکیباران مالکی، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

باران من

دوست جدید

ای عزیز مهربونم شما انقدر مهربونی که تا کسی رو می بینی انقدر بهش می خندی که همه باهات دوست می شن اینجا هم توی پارک یه دوست جدید از نوع بین المللی اش رو پیدا کردی بله نورا جون اینجا مهمان بود و از انگلیس امده بود شما هم اولین دوست خارجی ات رو پیدا کردی گل مهربون . اینجا خیلی قشنگ بود هر دوتون می خواستین هم زمان صورت همو لمس کنید و ناز کنید ...
28 بهمن 1393

ولنتاین 2015

    . اینم تنها عکس از تاج نگون بختیه که به اصطلاح برای شب ولنتاین درست کرده بوددم که در کمتر از 10 ثانیه شما پارش کردی . ابنم از هدیه های بابا جون برای من که همیشه برام با هر هدیه ای  و تو هر مناسبتی گل هم همراه هدیه هاش میگیره ممنونم عزیزم منم برای بابایی حوله خریدم چون این روزها توی باشگاه استفادش میشه ...
28 بهمن 1393

خنده از ته دل

عزیز دلم شما انقدر عاشق بابایی هستی که حد ندارد وقتی بابایی خونس از خود بی خود می شوی دایم  می خندی خندهای از ته دل  اینجا بله به نظرت دار ی به کی می خندی بله به بابایی کلا اگر بابایی باشه برای شما انگار بهشت امده زمین ای شیطون طوری با پدرت رفتار می کنی و دلش رو می بری که بابایی دلش برات ضعف میره عمر شیرینم که با وجودت و با صدای خندهات خونه ما رو رونق دادی   ...
27 بهمن 1393

تولد بابا محمد 93

عزیز دلم بار دیگر 19 بهمن ماه فرا رسید روزی که از وقتی با  بابا محمد اشنا شدم برام معنا گرفت شد یکی از بهترین  روزهای تقویم گل قشنگم ولی این بار 19 بهمن با دیگر 19 بهمن ها تفاوت عمده داشت اون هم وجود شمای نازنین در کنار من و بابایی بود اعتراف می کنم برگزاری  تدارکات مهمانی با وجود شما یکم سخت بود ولی با تلاش و کمک های مامان سوادابه جون در نگهداری شما منم تونستم مراسم رو اونجور که دوست داشتم برگزار کنم صبح روز تولد  هم با مامان سودابه جون رفتیم و کیک گرفتیم و منم اون رو توی بالاکن قایم کردم برای کادو هم از طرف خودم  کتونی و  از طرف شما تی شرت گرفتم بابایی هم شب کلی ازم به خاطر زحمتهام که با و جود...
19 بهمن 1393

اولین ایستادن

عزیز دل زرنگم شما به طور باور نکردنی فردای ان روز ی که به طور کامل  چهار دست و پا رفتی تونستی به طور کامل بایستی تکامل حرکتیت یکی بعد از دیگری اتفاق می افتد گلم به امید اولین قدم گلم حالا هم  این اولین ها به روابت تصویر . روروعک رو میگیری و بلند میشی شیطون قربونت برم با اون حواس جمع ات تا صدای کارتون مورد علاقت رو می شنوی سریع به طرف تلویزیون بر می گردی . قربونت برم شیطون تا می بینی که جلو دی وی دی چیزی نیست سریع خودت رو میرسونی و می کشیش اخه می خوای ببینی که تعمیر لازم نداشته باشه . یه مقدار اوردمت عقب پیش عروسک هات ولی قربونت برم با سرعتی برابر سرعت نور خودت رو به تی وی رسوندی و با اینکه به فکر خودم ج...
17 بهمن 1393

شکار دندان

این روزها هر وقت بتوانم ار لحظه لحظه رویش دندان هایت عکس می اندازم که برایت به یادگار بماند این یکی از اون لحظه های شکار دندان عشقه ...
16 بهمن 1393

چهار دست و پا رفتن کامل

'گل قشنگم شما امروز دیگر به طور کامل چهار دست و پا رفتی نه اینکه قبلا نمیرفتی چرا گلم می رفتی ولی باید اسمش رو گذاشت چهار دست و پا خیز چون وسطش خسته میشدی و سینه خیز میرفتی و شما در 8 ماه بیست و شش روزگی به طور کامل  چهار دست و پا رفتی مبارکت باشه عزیزم  
16 بهمن 1393

خواب معصومانه

عزیز دلم گاهی که میخوابی بالای سرت می نشینم نگاهت می کنم احساس می کنم که گاهی کلمات نمی تونن حق مطلب را ادا کنن نمی تونن اونجور که باید عشق یه مادر به فرزندش را بیان کنن توی صورت ماهت یه عشقی موج میزنه که گاهی احساس می کنم که ممکنه توش غرق بشم عزیزم نمگم که هیج گاه توی این هشت ماه خسته نشدم چرا شدم ولی شاید باورت نشه وقتی با تمام خستگی هام بغلت می کنم وقتی لبخند زیبایت را می بینم تمامش تمام می شود واقعا باید گفت اخر این چه عشقی است که در قلب مادر است دلبندم هر وقت خسته می شوم به این فکر می کنم که باران تمام دنیایش من هستم پس باید دنیایی باشم عاری از خستگی تشویش و دلهره و اضطراب دنیایی که با دیدنش حس اسایش و ارامش در وجود ادمی ب...
15 بهمن 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران من می باشد